انا لله و انا الیه راجعون 

 سلام من اسمم میثم کاظمی هست 22 ساله از تهران این وصیت نامه من هست آخه الان حدود 6 ماه هست مریضی قلبی گرفتم خوب خودم تغییراتم رو میبینم روی اعصابم روی بدنم همه چیم چند وقت پیش قرار بود دکتر زنگ بزنهبه خونمون از وقتی زنگ زده خانواده باهام مهربونتر شدن نمیدونم چرا ولی وخدم میدونم دلیلش عمل هست حتما چیزی میشه من میخواستم باهاش مقابله کنم تا اینکه امروز ساعت 5 بعدازظهر 29 بهمن 1389 شنیدم بابام داره با گریه پشت گوشی میگه باید برم مسجد محل وقت بگیرم فهمیدم رفتنیم از اینا بگذریم چون هر آدمی میمیره خوب حتما پیمونه عمر منم همین 22 سال بوده ولی از این ناراحتم که تک پسر بودم و امید مادرم .مامانم 40 سالشه ولی این چند روز ببینینش میگین شده 70سالش بس که یواشکی گریه میکنه بابا مرگ دیگهدیر زود داره ولی واسه همه هست دوستان من حلالم کنید من از این دنیا هیچ چیز ندارم فقط یه قلب دارم که  اونم صاحب داره امیدوارم وقتی من نیستم از قلبش بیرون نرم و از قلبم خوب محافظت کنه همه چی که تو دنیا دارم واسه اونه حتی خون توی رگام اونا که ارزش نداره کل زندگیم مال اون هست خیلی دوسش دارم و روش حساسم نمیخوام کسی نگاش کنهولی کاش عمرم اینقدر کفاف میداد که حداقل یه بار ببینمش و بعدا بمیرم یا ای کاش لحظه ای که پیش اون بودم میمردم چون خیلی به گرمای تنش نیاز دارم کاش وقت عمل پیشم بود تا حداقل امیدی کوچولویی بود واسه موندنم ولی حیف که نیست و من باید تو تنهایی بمیرم الان دیگهکامل حاضرم برم پیش خدا دلم واسه خانوادم میسوزه بیشتر واسه عشقم چون زیاد اذیتش کردم کاش این دنیا تقاص میدادم چون تحمل آتیش جهنم بخدا ندارم اینقدر از تو داغونم که نمیتونم دیگه حتی 1 گرم بار تحمل کنم چه برسه به آتیش جهنم همه دوستان و کسانی که این مطلب رو میخونین من رو حلال کنید و حداقل هر کدومتون دلتون گرفت یه فاتحهواسم بفرستید خواهش میکنم تا بتونم کمی از بار گناهام کم کنم

خداخافظ زندگی 

میثم کاظمی مهرورانی 29بهمن 1389